کد مطلب:35520 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

در فرار مصقله شیبانی











فعل فعل الساده و فر فرار العبید!

بلند نظر بود ولی به پستی گرایید.

«مصقله» پسر «هبیره شیبانی»، اسیران «بنی ناجیه» را از سردار عراق كه به عنوان فرماندار از سوی امیرالمومنین (ع) منصوب شده بود، خریداری كرد و آزاد ساخت ولی نتوانست بهای آنان را بپردازد. نیمه شب رخت سفر بربست و به جانب معاویه گریخت. امام (ع) درباره ی وی فرماید:


به اندیشه ی زشت شد شرمسار
نكوهیده بگذاشت پایان كار


كه خود مصقله بود والانظر
اسیران رهانید با سیم و زر


نپرداخت چون از اسیران بها
گریزان شد از كوفه خود نابجا


سوی شام بگریخت چون بی درنگ
نهاده بجا ذلت و ترس و ننگ


اگر مصقله بود مردی دلیر
گریزان نمی گشت خود ناگزیر


اگر با شهامت نشستی بجا
به اندیشه ی ما شدی آشنا


جوانمرد كردار پاكیزه رای
اگر صبر می كرد لختی بجای


بسی بود نزدیك ما خوبتر
وز این كار برجسته محبوبتر


میسر اگر بود از او بها
گرفتند خود كارمندان ما


وگر خود نبودش بهای اسیر
نكردند بر او جفا ناگزیر


به پیرامن ما ستایشگران
از او بود بسیار ای وای از آن


بدین ننگ شرم آور، آن خیره مرد
ستایندگان سخت شرمنده كرد


هر آن كس كز او داد داد سخن
بر اوصاف نیكش به هر انجمن


بدان گفته اشك ندامت ز چشم
ببارد وزان كرده بگرفته خشم

[صفحه 205]

بود مصقله آنكه ننگی چنین
از او ماند و مردم بدو خشمگین


بدین گونه كردار نامردمان
ستاینده را كرد خود بدگمان

[صفحه 206]


صفحه 205، 206.